توسطحجّتالاسلام والمسلمین جناب دكتر حسین ایمانی به تاریخ ۹۵/۲/۲۱
سورهی مبارکهی مائده (5)،آیهی 89
لاَ یُؤَاخِذُكُمُ اللّهُ بِاللَّغْوِ فِی أَیْمَانِكُمْ وَلَكِنیُؤَاخِذُكُم بِمَا عَقَّدتُّمُ الأَیْمَانَ فَكَفَّارَتُهُ إِطْعَامُ عَشَرَةِمَسَاكِینَ مِنْ أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ أَهْلِیكُمْ أَوْ كِسْوَتُهُمْ أَوْتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ فَمَن لَّمْ یَجِدْ فَصِیَامُ ثَلاَثَةِ أَیَّامٍ ذَلِكَكَفَّارَةُ أَیْمَانِكُمْ إِذَا حَلَفْتُمْ وَاحْفَظُواْ أَیْمَانَكُمْ كَذَلِكَیُبَیِّنُ اللّهُ لَكُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ﴿۸۹﴾
ترجمه: خداوند شما را به خاطر سوگندهای بیهوده (و خالی ازاراده) مؤاخذه نمیكند ولی در برابر سوگندهایی كه (از روی اراده) محكم كردهاید مؤاخذهمیكند، كفّارهی اینگونه قسمها اطعام ده نفر مستمند، از غذاهای معمولی است كهبه خانوادهی خود میدهید، یا لباس پوشانیدن بر آن ده نفر و یا آزاد كردن یك برده،و كسی كه هیچكدام از اینها را نیابد سه روز روزه میگیرد، این كفّارهی سوگندهایشماست به هنگامی كه سوگند یاد میكنید (و مخالفت مینمایید) و سوگندهای خود را حفظكنید و نشكنید، این چنین خداوند آیات خود را برای شما بیان میكند تا شكر او رابجا آورید.
تفسیر
لاَ یُؤَاخِذُكُمُ اللّهُ بِاللَّغْوِ فِی أَیْمَانِكُمْ وَلَكِنیُؤَاخِذُكُم بِمَا عَقَّدتُّمُ الأَیْمَانَ»، خداوند شما را در مورد قسمهایبیهوده مؤاخذه نمیکند، امّا در مورد قسمهایی که جدّی انجام دادهاید، مؤاخذهخواهد کرد.
مؤاخذه» به معنی بازخواست، مجازات و سؤال وجواب است چه در دنیا و چه در آخرت، منتهی آن سؤال و جوابی که به دنبال آن تبرئه،تنبیه و یا توبیخ وجود دارد و از تشویق خبری نیست. به عنوان مثال وقتی به کسی میگویندتو گناهکار هستی یا گناهکار نیستی و او بتواند ثابت کند که مجاز بوده است که آنکار را بکند یا نکند؛ این مؤاخذه است. در واقع خود مؤاخذه نوعی توهین است، به اینعلّت صاحبان عقل میگویند: من طوری رفتار نمیکنم که یک نفر به من بگوید چرا اینکار را کردی یا چرا نکردی.
أیْمان» جمع یَمین» بوده و به قسمیگفته میشود که محدوده، نوع، کیفیّت و متعلّق آن را شرع دقیق بیان کرده است. برایمثال وقتی کسی 3، 10، 25 یا 50 بار به خداقسم بخورد که فلان گناه ثابت شود، به آن یمین گفته میشود، البتّه این قسم بایستیدر محضر حاکم شرع باشد و اگر کسی بگوید: من پنج بار در پاسگاه قسم خوردهام، پنجبار هم اینجا قسم میخورم، مورد قبول نمیباشد. در این نوع قسم، همچنان که بهشاهد گفته میشود که برای ادای شهادت به جایگاه شهود برود، به کسی که قسم میخوردنیز گفته میشود به جایگاه برود، دست خود را بر روی قرآن بگذار و آن گونه که حاکمشرع میگوید قسم بخورد، یعنی کیفیّت کامل بیان میشود.
در مقابل أیْمان»، حَلْف» وجود دارد کهبه قسمهای عرفی مانند به جان مادرم، به جان فرزندم، تو بمیری، من بمیرم، گفته میشود.جلسهی گذشته گفته شد تکیه کلام برخی، قسم خوردن به خدا یا بعضی از امامان و امامزادههایخاصّ است که جزو قسمهای بیهوده میباشد ، چون اراده ی جدّی در آنها وجود ندارد.
لازم به ذکر است که کفّارهای که در آیهی شریفه بداناشاره شده است، کفّاره برای خود قسم نیست، چون قسم خوردن کفّاره ندارد، بلکه شکستنقسم کفّاره دارد. که در اصطلاح به آن حنث قسم می گویند.
قسم خوردن ممکن است یکی از چهار حکم واجب، مستحبّ،مکروه یا حرام را داشته باشد، یعنی قسم مباح وجود ندارد چون کار بیهودهای است، بهعنوان مثال وقتی خون کسی از بین میرود و پنجاه نفر هم میدانند که فلانی قاتلاست، برای جلوگیری از هدر رفتن این خون، قسم خوردن بر آن پنجاه نفر واجب میگردد.
امروزه جایی برای بعضی از قسمها وجود ندارد، به عنوانمثال یک عدّه وقتی کارشان به طلاق میکشد، هرگونه تهمتی از دیوانه گرفته تا فحشا ومنکر به یکدیگر نسبت میدهند، در این شرایط برای قسم خوردن به اینکه فلانی غشّی یادیوانه است، جایی وجود ندارد، چون با یک نوار مغزی یا یک کمسیون پزشکی حقیقت امرآشکار میگردد که او سابقهی غشّ دارد یا خیر، یا معلوم میگردد که از دو سال پیشتا کنون چند بار غشّ کرده است، شب یا روز بوده و مانند آن.
ساختمان وجود انسان، بسیار پیچیده است و علائم کنترل وثبت بسیاری از خصوصیّات و بیماریهای ما را در خود دارد، منتهی بستگی به تشخیص آندارد به عنوان مثال در زبان، دست، رنگ ناخنها، رنگ بافت پوستی زیر چشمها، سابقهیپزشکی ما وجود دارد. وقتی دکتر به بیمار میگوید: دهان خود را باز کند، به لوزههایاو نگاه میکند تا ببیند گلوی او چرک کرده یا نکرده است، اگر سردر بیاورد با دیدنحالات زبان، پرسیدن چیزی لازم نیست، اگر از صدف ناخن سردربیاورد، حتّی نوع خون وبیماری را هم میتواند بگوید، اگر از خطوط و خالهای دست سردربیاورد، بدون این کهیک کلمه بپرسد، سابقهی بیماریهای خطرناک و غیرخطرناک بسیاری را بیان میکند.
شاید ما به چنین طبیبانی دریای علم یا کسی که غیب میداند،بگوییم در حالی که اینها چیزهای طبیعی هستند، بشر هر چه قدر پیشرفت میکند، اینچیزها بیشتر حلّ میشود. امروزه از چین دستگاهی آوردهاند که با خواندن خطوط دستمعلوم میکند که مشکل معده، کلیه و طحال بیمار در چیست.
پس در چنین مواردی که به وسیلهی علم پزشکی و مانند آننکات مبهم آشکار میگردد؛ جایی برای قسم خوردن وجود ندارد، امّا پارهای از چیزهاوجود دارند که اگر قسم نباشد، راه دیگری برای اثبات آن نیست، در اینجا قسم خوردنواجب میشود و اگر به ناحقّ قسم بخوریم، حرام است و در جایی اگر زیاد نیاز بهاصرار نیست، ممکن است مکروه باشد؛ در هر صورت وقتی قسم خورده میشود بایستی مراعاتگردد.
قسم متعلّق به فعل یا ترک آن است، برای مثال فردی قسممیخورد که این کار را انجام نخواهم داد، یا این کار را انجام خواهم داد، اگر خلافآنچه که قسم خورده است مرتکب شود، کفّاره بر ذمّهی او تعلّق میگیرد. البتّه جلسهیقبل عرض شد بزرگان قسم نمیخورند و سفارشهم میکنند که قسم نخورید؛ امّا گاهی قسم خوردن ضرورت پیدا میکند، به عنوان مثالعظمت پروردگار در ذهن ما نمیگنجد، چون لایتناهی است، امّا گاه مطلب آن اندازهمهمّ است که خداوند در یک سوره، هفده بار قسم میخورد.
عَقَّدْتُمُ» به معنی بستهاید، میباشدیعنی خداوند شما را بازخواست خواهد کرد دربارهی قسمهایی که با ارادهی جدّیمنعقد کردهاید، مانند اینکه فردی میگوید: با ارادهی جدّی خداوند را شاهد گرفتهو قسم میخورم که این زمین اگرچه سند ندارد ولی مهریّهی فلان کس، ارث مادری، پدرییا وقف است؛ در این صورت هیچکس حقّ فروشآن را ندارد، همانطور که وقتی قرآنی را در مسجد میگذاریم، رسید نمیگیریم که وقفکردهام بلکه وقف عامّ است و لازم نیست که وقف سند داشته باشد، اگر بدانیم که چیزیوقف است، نمیتوانیم آن را تبدیل کنیم.
شکستن قسم حنث قسم» که نوعی جرم است، سه کفّاره داردکه در عرض هم میباشد، اینطور نیست که اگر مورد اوّل نباشد به سراغ مورد دوّم وبعد مورد سوّم برویم بلکه قسم خورنده از ابتدا اختیار دارد که کفّارهی اوّل، دوّمیا سوّم را انتخاب کند، ترتیب هم در بینشان وجود نداشته و اولویّتی مطرح نیست و ثوابشانهم یکسان است.
کفّارهی شکستن قسم یکی از سه چیز است: 1- اطعام ده نفر مستمند از غذاهای معمولی كه بهخانوادهی خود میدهید، 2- لباس پوشانیدنبر آن ده نفر، 3- و كسی كه هیچكدام از اینها را نیابد سه روز روزه بگیرد.
البتّه در آیهی شریفه چهار کفّاره ذکر شده است که آزادکردن برده هم یک از آنها میباشد منتهی چون این مورد امروزه محلّ ابتلا نمیباشدما به آن اشاره نکردیم. در کتابهای فقهی نیز تحت عنوان کفّارههای سه گانهی حنث یاشکستن قسم یاد شده است، اکنون برده وجود ندارد و وقتی چیزی وجود ندارد معطّل کردنمردم راجع به بیان جزئیات آن درست نیست مگر در مجامع علمی تخصصی به عنوان این کهامکان دارد محلّ ابتلای علمی جامعه در آینده باشد.
جلسهی قبل عرض شد در معنای أوْسَط» اختلافوجود دارد، یک عدّه أوْسَط» را به اشتباه، بهترین معنی کردهاند، زیرا همبرخلاف لغت و هم برخلاف قواعد فقهی است. در قواعد فقهی در تمام جنایات، مجرماختیار دارد که جریمه را انتخاب کند، به عنوان مثال دیهی قتل، یکی از چند چیزاست: هزار گوسفند، دویست گاو، صد شتر، هزار دینار طلا، ده هزار درهم نقره یا دویستبرد یمانی که ارزانتر از موارد دیگر است. کسی نمیتواند بگوید به عنوان دیه بایدبه من گوسفند بدهید، چون جانی مختار است که هر کدام را بخواهد، بدهد. به عنوانمثال اکنون قیمت یک گوسفند نهصد هزار تومان است، هزار کنیم، نهصد میلیونتومان میشود، در حالی که اکنون دیه 195 میلیون تومان میباشد، یا قیمت یک شترحدود 34 میلیون تومان است، ضرب در 100 کنیم، 3 میلیارد و 400 میلیون تومان میشود،جانی میتواند به جای این مبالغ هنگفت ارزانترین دیه را انتخاب کند.
پس أوْسَط» به معنی غذا و لباس معمولی است،اکنون مراجع عظام قیمت غذای معمولی را بسیار ارزان حساب کرده و حدود، 2000 یا 2500تومان گفتهاند که کفّارهی ده نفر 25 هزار تومان میشود؛ در واقع قیمت یک ساندویچارزان یا یک لقمه را حساب میکنند در حالی که آیه غذا گفته است.
اشکال واریز کفّاره به صندوق صدقات
سؤالی که در اینجا مطرح میشود این است که آیا میتوانکفّاره را به صندوق صدقات واریز کرد؟ پاسخ این است که خیر نمیتوان این کار راکرد، بلکه باید به صورت موادّ غذایی به نیازمندی داده شود که حدّاقل یک بار نمازخواندن او را دیده باشیم، یعنی نماز خواندن بودن برای دریافت کفّاره شرط است.
در دفاتر تمام مراجع عظام تقلید برای دادن کفّاره بهنیازمندان میگویند: هنگام ظهر اینجا باشید، بعد از نماز میدهیم؛ چون میخواهندحدّاقل یک بار نماز خواندن آنان را ببینند، دیگر مفتّش نیستند تا ببینند در خانههم نماز میخوانند یا نمیخوانند همین که یک بار نماز خواندن او را ببینند کفایتمیکند.
یک عدّه بدبختها هستند که هم فقیر و هم بیدین میباشند به این علّت نمیتوان به آنها حقوق واجبه مانند زکات و کفّاره داد، البتّهدادن صدقه ایراد ندارد چون مستحبّ است، به بینماز هم میتوان صدقه داد امّا حقوقواجبه مخصوص متدیّنین است و یکی از علامات متدیّنین، ملتزم بودن به نماز است.
اغلب ما همدیگر را از چهره میشناسیم مانند اینکه میگوییمشما خیلی شبیه فلان کس هستید آیا خواهرش میباشید؟ یا میگوییم فرزندتان خیلی حلالزادهبوده و به شما کشیده است. حضرت پیامبر(ص) میفرمایند: وَجْهُ دِینِكُمُالصَّلَاةُ»[1]چهرهی دین شما عبارت از نماز است؛ پس به یقین بینماز، بیدین بوده و به او حقوقواجبه نمیرسد.
در أَوْ كِسْوَتُهُمْ»، هُمْ»به عَشَرَةِ» برمیگردد، یعنی دادن لباس هم باید برای ده نفر باشد، اگرکسی قدرت دادن غذای معمولی را نداشته یا خوشش نیاید و بگوید میخواهم کمی گرانترباشد، میتواند لباس بدهد، چون اغلب لباس از غذا گرانتر میباشد بخصوص اگر خیّاطبدوزند، لباس آماده چون بصورت انبوه تولید میشود کمی ارزانتر است.
عرض شد روسری، جوراب، کلاه، شلوار و پیراهنِ تنها لباسنیست، بلکه کفّاره باید لباس کامل باشد، بلوز دامن یا بلوز شلوار، لباس کامل محسوبمیشود. البتّه چادر نیز لباس است، حتّی برخی از مراجع اجازه دادهاند در بعضیازجاها که مردم به دلیل تنگدستی نمیتوانند چادر تهیّیه کنند، از یک سوّم سهمامام(ع) چادر خریداری کرده و پخش کنند.
میگویند گاهی علّت خرید برخی لباسهای ناشایست، ارزانبودن قیمت آنها یا نبودن لباس مناسب در بازار است، مانند اینکه گاه مانتویی کهبرای فرد باشخصیّت دوخته شده باشد، پیدا نمیشود، امّا هر قدر مانتو تنگ و چاکداربخواهید، وجود دارد. در چنین مواردی که ممکن است برخی نیازمندان به دلیل ارزانبودن قیمت لباسهای نامناسبی تهیّه کنند؛ میتوان با اجازهی مجتهد از یک سوّم سهمامام(ع) چنین احسانی را انجام داد.
این در حالی است که اکنون گاه در مدارس در مناسباتمختلف هدیّههای بسیار نامناسبی تهیّه میکنند، به عنوان مثال بنده به مناسبت هفتهیمعلّم جایی برای سخنرانی رفته بودم که لوح تقدیر هدیّه میدادند، کاغذ کادوی یکیاز لوحها پاره شد، دیدم لوح، عکس یک ساز موسیقی و یک زن است. همان جا از سِنپایین آمده و گفتم: من نمیتوانم این جایزهها را بدهم، هر کسی هم که به این جایزههاپول داده، بسیار کم عقل بوده و برای حرام خرج کرده است. در حالی که در همان مدرسهبا 100 یا 150 هزار تومان میتوان مرغوبترین لباس را برای افراد متوسّط جامعهتهیّه کرد یا بن آن را داد تا از فلان نمایشگاه حجاب که لباسهای آن مورد تأییداست، تهیّه کنند.
متأسّفانه برای اینگونه موارد فرهنگسازی نمیشود وکسانی میداندار هستند که قدرت تشخیص ندارند، لباس هم پوشیده، تسبیح هم داردامّا منکر را ترویج کرده و میگوید: این لوح را به عنوان آثار هنری اهدا میکنیمنه به عنوان ساز و زن! به چنین افرادی باید گفت: اگر راست میگویی، به عنوان آثارهنری تصویر یکی از رزمندگان را هدیّه میدادی امّا تو به فکر این هستی که با پولبیتالمال، حرام را ترویج میکنی!
فَصِیامُ ثَلاثَةِ أَیَّامٍ» حال اگر کسی برایپرداخت کفّاره وسعش به هیچ کدام از موارد مذکور در فوق نرسد میتواند سه روز روزهبگیرد. لازم به ذکر است که روزهای که به عنوان کفّاره گرفته میشود بعد از اذان ظهرنمیتوان آن را شکست چون روزهی واجب است، امّا شکستن روزه مستحّبی ایراد ندارد گرچهبعد از ظهر باشد. در روزهی مستحبّی اگر کسی نیّت روزه کند و کسی به اصرار برای صبحانهیا ناهار دعوت کند میتواند روزهاش را افطار کند و ثواب آن روز هم برایش داده میشود.از جمله شوخیهای رایج پیغمبر گرامی اسلام(ص) این بود که بدون صبحانه بیرون میرفتندو میفرمودند: اَنَا صائِم» من روزه هستم، اگر فردی میگفت: یا رسولاللهمهمان من باش و روزهات را افطار کن؛ قبول میکردند و این امر را ترویج میفرمودند.
پس روزهی کفّاره واجب است و بعد از ظهر حقّ افطار کردننداریم، اگر هم افطار کنیم کفّاره به کفّاره منجرّ میشود، یعنی کفّارهی روزهواجب بر گردن انسان میآید. بنابه رأی برخی مراجع عظام تقلید[2]مستحبّ است روزههای کفّارهی قسم پی در پی باشد. تنها روزهای که پی در پی بودنشواجب است فقط افطار عمدی روزهی ماه رمضان است که آن هم از دو ماه، فقط 31 روزشلازم است پی در پی باشد. قابل تأمّل است که مسائل به هم پیوسته است و در یک مسألهممکن است فروعات زیادی مطرح شود، منتهی چون اینجا جلسهی فقه نبوده و تفسیر استاشارهای کرده و ردّ میشویم.
ذلِكَ كَفَّارَةُ أَیْمانِكُمْ»، مشارالیه ذلِكَ»حکم کفّاره است یعنی آنچه گفته شد حکم کفّارهی قسمهایی است که شکستهاید.
وَاحْفَظُواْ أَیْمَانَكُمْ كَذَلِكَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَكُمْ آیَاتِهِلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ»، واجب است که قسمهایتان را نگه دارید _چون فعل امرافادهی وجوب میکند_ این چنین خداوند به صورت روشن آیههای خود را بیان میکند تاشاید قدردان باشید.
[1] - کافی، جلد3، صفحهی270.
[2] - حضرات آیات عظام خوئی،گلپایگانی، صافی، تبریزی، سیستانی، زنجانی و وحید خراسانی.
تفسیر سوره مبارکه مائده جلسه پنجاه و ششم- قسمت دوم
قسم ,هم ,یک ,است، ,کفّاره ,وجود ,به عنوان ,است که ,قسم خوردن ,عنوان مثال ,است و ,یُبَیِّنُ اللّهُ لَكُمْ ,اللّهُ لَكُمْ آیَاتِهِ ,لَكُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّكُمْ ,میلیون تومان میشود،
درباره این سایت